کد مطلب:28741 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

دنیا طلبی












دنیاگرایی و جذب جاذبه های دنیوی شدن را می توان دومین عامل انحراف خوارج برشمرد؛ دنیاگرایی با تمام شكل ها و نمودهایی كه دارد. به واقع این موضوع، مهم ترین عامل جریان های سه گانه:ناكثین، قاسطین و مارقین است. علی علیه السلام در بیانی ژرف، به بیان این حقیقت پرداخته است:

فَلَمّا نَهَضتُ بِالأَمرِ نَكَثَت طائِفَةٌ ومَرَقَت اُخری وقَسَطَ آخَرونَ، كَأَنَّهُم لَم یَسمَعوا كَلام اللَّهَ سُبحانَهُ یَقولُ:«تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»![1].

بَلی! وَاللَّهِ لَقَد سَمِعوها ووَعَوها، ولكِنَّهُم حَلِیَتِ الدُّنیا فی أعیُنِهِم، وراقَهُم زِبرِجُها.[2].

وقتی زمام امور را به دست گرفتم، گروهی پیمان شكستند و گروهی دیگر از جمع دیندارانْ بیرون رفتند و گروهی دیگر ستمكاری ورزیدند، گویی كلام خداوند سبحان را نشنیده اند كه می گوید: «سرای آن جهان را برای كسانی قرار داده ایم كه تصمیم به برتری جویی در زمین و فسادگری ندارند و پایان كار از آنِ پرهیزگاران است».

آری، به خدا سوگند، شنیدند و دانستند؛ امّا دنیا در چشمشان زیبا جلوه نمود و زیورهایش برایشان خوش نمود!

شاید با آنچه درباره خوارج در تاریخ گزارش شده است، باور كردن این مطلب اندكی دشوار باشد. آنان كه عنوان زهد را یدك می كشیدند و به ظاهر «دنیا گریز» بودند، در عبادت، سخت به خود رنج می دادند و در این باره از حدّ اعتدال گذشته بودند، به ظاهر به دنبال جنبه های مادّی دنیا نبودند، و در میدان رزمْ آن چنان رزم آوری می كردند، دنیا مداری اینان یعنی چه؟!

باید گفت:«هزار نكته باریك تر ز مو این جاست!». دنیا گرایی و دنیامداری، نمودها و چهره هایی دارد. كسانی گاه بر خود سخت می گیرند و خود را به دشواری می افكنند تا مشهور و محبوب شوند، آوازه بیابند و نامشان همه جا بر زبان ها باشد. باری:

همه موجودات عالَم، شكارچی اند

و تفاوتشان تنها در دام هاست [ كه می نهند].

تا انسان از دام نَفْس و كمند شیطان رها نشده، نمی تواند انگیزه خود را در رفتارها خالص كند و روشن است كه دنیاگرایی اگر در قالب دین خواهی و در لباس آخرت جویی باشد، بسی خطرناك تر از دنیاطلبی با چهره دنیاخواهانه و ظاهری تنعّم جویانه است. از پسِ آن ظاهر، حقیقت را یافتن بسی دشوار است. علی علیه السلام در تصویر جامعی كه از اصناف مردم در عصر خود به دست داده است، این حقیقت را به روشنی نشان می دهد:

ومِنهُم مَن یَطلُبُ الدُّنیا بِعَمَلِ الآخِرَةِ ولا یَطلُبُ الآخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنیا، قَد طامَنَ مِن شَخصِهِ، وقارَبَ مِن خَطوِهِ، وشَمَّرَ مِن ثَوبِهِ، وزَخرَفَ مِن نَفسِهِ لِلأَمانَةِ، وَاتَّخَذَ سِترَ اللَّهِ ذَریعَةً إلَی المَعصِیَةِ.[3].

در میان آنان كسی هست كه با كار آخرت، دنیا را می جوید و با كار دنیا آخرت را نمی طلبد، تن آساست و آرام گام بر می دارد و دامن لباس خود را به كمر می زند و به دروغ، خود را امین مردم جلوه می دهد و پرده پوشی خداوند را ابزار برای گناه قرار داده است.

نمودهای عینی گونه های دنیاگرایی، بویژه دنیا جویی های با ظاهرِ آراسته به آخرتگرایی، بسی دشوار است. این گونه گرایش ها فقط در هنگامه آزمایش و در گردونه های دشوار زندگی خود را نشان می دهد؛ چرا كه جوهره درون انسان ها تنها در چنین شرایطی آشكار می شود، كه مولاعلیه السلام فرمود:

فی تَقَلبُ الْأحوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ.[4].

آگاهی بر گوهر آدم ها، در دگرگونی شرایط، حاصل می شود.

یافتن حق از پس پرده تزویر و ریا، كارِ هركس نیست. بصیرت و ژرفانگری می خواهد؛ نگاهی چونان نگاهِ پرواپیشه ای استوار اندیش مانند مالك اشتر می خواهد كه در پسِ سجده های طولانی و گرایش های مقدّس مآبانه، دنیاگرایی را بنگرد. مالك در صِفّین در آستانه پیروزی بود و تا نزدیك خیمه فرماندهی سلطه جویان پیش رفته بود كه با فشار قُرّاء، مجبور به بازگشت شد و چون باز گشت، از سر سوز، خطاب به آنان گفت:

یا أصحابَ الجِباهِ السّودِ! كُنّا نَظُنُّ صَلاتَكُم زَهادَةً فِی الدُّنیا وشَوقاً إلی لِقاءِ اللَّه عزوجل. فَلا أری فِرارَكُم إلّا إلَی الدُّنیا مِنَ المَوتِ، أَلا قُبحاً یا أشباهَ النَّیبِ الجَلّالَةِ.[5].

ای سیه پیشانی ها! ما می پنداشتیم نماز خواندن[ های فراوانِ] شما از سرِ بی میلی به دنیا و شوق ورزیدن به دیدار خدای عزوجل است. امّا اكنون وضع شما را جز آن نمی بینم كه از مرگ به سوی دنیا می گریزید. هَلا كه زشت است [ كار شما]، ای همانندانِ پیرْ شترِ نجاستخوار! و شما از این پس، هرگز رنگ عزّت را نخواهید دید. پس دور شوید، همان گونه كه گروه ستمگر دور شدند.

چگونگی این دنیا گرایی ها و گونه گونی دنیاطلبی با تعابیری بس آموزنده و تنبّه آفرین در كلام امام سجّادعلیه السلام نیز آمده است. بنگرید:

إذا رَأَیتُمُ الرَّجُلَ قَد حَسُنَ سَمتُهُ و هَدیُهُ، و تَماوَتَ فی مَنطِقِهِ، و تَخاضَعَ فی حَرَكاتِهِ، فَرُوَیداً لا یَغُرَّنَّكُم! فَما أكثَرَ مَن یُعجِزُهُ تَناوُلُ الدُّنیا و رُكوبُ الحَرامِ مِنها لِضَعفِ نِیَّتِهِ و مَهانَتِهِ و جُبنِ قَلبِهِ، فَنَصَبَ الدّینَ فَخّاً لَها، فَهُوَ لا یَزالُ یَختِلُ النّاسَ بِظاهِرِهِ، فَإِن تَمَكَّنَ مِن حَرامٍ اقتَحَمَهُ! و إذا وَجَدتُموهُ یَعِفُّ عَنِ المالِ الحَرامِ فَرُوَیداً لا یَغُرَّنَّكُم! فَإِنَّ شَهَواتِ الخَلقِ مُختَلِفَةٌ؛ فَما أكثَرَ مَن یَنبو عَنِ المالِ الحَرامِ و إن كَثُرَ، و یَحمِلُ نَفسَهُ عَلی شَوهاءَ قَبیحَةٍ فَیَأتی مِنها مُحَرَّماً! فَإِذا وَجَدتُموهُ یَعِفُّ عَن ذلِكَ فَرُوَیداً لا یَغُرَّكُم! حَتّی تَنظُروا ما عَقَدَهُ عَقلُهُ، فَما أكثَرَ مَن تَرَكَ ذلِكَ أجمَعَ، ثُمَّ لا یَرجِعُ إلی عَقلٍ مَتینٍ، فَیَكونُ ما یُفسِدُهُ بِجَهلِهِ أكثَرَ مِمّا یُصلِحُهُ بِعَقلِهِ ؟ فَإِذا وَجَدتُم عَقلَهُ مَتیناً فَرُوَیداً لا یَغُرَّكُم! حَتّی تَنظُروا أ مَعَ هَواهُ یَكونُ عَلی عَقلِهِ ؟ أو یَكونُ مَعَ عَقلِهِ عَلی هَواهُ ؟ وكَیفَ مَحَبَّتُهُ لِلرِّئاساتِ الباطِلَةِ وزُهدُهُ فیها؟ فَإِنَّ فِی النّاسِ مَن خَسِرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةَ؛ بِتَركِ الدُّنیا لِلدُّنیا، و یَری أنَّ لذَّةَ الرِّئاسَةِ الباطِلَةِ أفضَلُ مِن لَذَّةِ الأَموالِ وَ النِّعَمِ المُباحَةِ المُحَلَّلَةِ، فَیَترُكُ ذلِكَ أجمَعَ طَلَباً لِلرِّئاسَةِ، حَتّی إذا قیلَ لَهُ:اِتَّقِ اللَّهَ، أخَذَتهُ العِزَّةُ بِالإِثمِ، فَحَسبُهُ جَهَنَّمُ و لَبِئسَ المِهادُ! فَهُوَ یَخبِطُ خَبطَ عَشواءَ، یَقودُهُ أوَّلُ باطِلٍ إلی أبعَدِ غایاتِ الخَسارَةِ، و یُمِدُّهُ رَبُّهُ - بَعدَ طَلَبِهِ لِما لا یَقدِرُ عَلَیهِ - فِی طُغیانِهِ، فَهُوَ یُحِلُّ ما حَرَّمَ اللَّهُ، و یُحَرِّمُ ما أحَلَّ اللَّهُ، لا یُبالی بِما فاتَ مِن دینِهِ إذا سَلِمَت لَهُ رِئاسَتُهُ الَّتی قَد شَقِیَ مِن أجلِها، فَاُولئِكَ الَّذینَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِم و لَعَنَهُم و أعَدَّ لَهُم عَذاباً مُهیناً.

و لكِنَّ الرَّجُلَ كُلَّ الرَّجُلِ نِعمَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذی جَعَلَ هَواهُ تَبَعاً لِأَمرِ اللَّهِ، و قُواهُ مَبذولَةً فی رِضَا اللَّهِ؛ یَرَی الذُّلَّ مَعَ الحَقِّ أقرَبَ إلی عِزِّ الأَبَدِ مِنَ العِزِّ فِی الباطِلِ، و یَعلَمُ أنَّ قَلیلَ ما یَحتَمِلُهُ مِن ضَرّائِها یُؤَدّیهِ إلی دَوامِ النَّعیمِ فی دارٍ لا تَبیدُ و لا تَنفَدُ، و أنَّ كَثیرَ ما یَلحَقُهُ مِن سَرّائِها إنِ اتَّبَعَ هَواهُ یُؤَدّیهِ إلی عَذابٍ لَا انقِطاعَ لَهُ و لا زَوالَ. فَذلِكُمُ الرَّجُلُ نِعمَ الرَّجُلُ؛ فَبِهِ فَتَمَسَّكوا، و بِسُنَّتِهِ فَاقتَدوا، و إلی رَبِّكُم بِهِ فَتَوَسَّلوا؛ فَإِنَّهُ لا تُرَدُّ لَهُ دَعوَةٌ، و لا تُخَیَّبُ لَهُ طَلِبَةٌ.[6].

اگر دیدید فردی خوش رفتار و خوش سلوك است و در سخن گفتن، نرم و در حركاتش فروتن است، مواظب باشید گولتان نزند! چه بسیار كسانی هستند كه به خاطر ضعف اراده و تصمیم و ترسو بودن، از دستیابی به دنیا و خوردن حرام آن، ناتوان اند از این روی، دین را دام دنیا قرار می دهند. چنین كسی همواره با ظاهر خود، مردم را گول می زند و اگر بتواند به حرامی دست یابد، به آن دست می یازد. و اگر دیدید كه از مال حرام، رویگردان است، مواظب باشید گولتان نزند؛ چون تمایلات مردم، گوناگون است. چه بسیار كسانی كه از مال حرام - گرچه فراوان باشد - روی بر می تابند، ولی به زنِ زشت چهره ای دل می بندند و ارتباط حرام با وی برقرار می كنند. و اگر دیدید كه از چنین زشتی هایی خویشتنداری می كند، مواظب باشید كه گولتان نزند و بنگرید كه خِردش بر چه قرار می گیرد؛ چون افراد زیادی هستند كه از همه اینها خود را نگه می دارند، امّا از خرد استواری برخوردار نیستند. چنین كسی به خاطر نادانی اش فسادی كه به وجود می آورد، بسیار بیشتر از اصلاحی است كه با خردش انجام می دهد. و اگر دیدید كه عقلی استوار دارد، گولتان نزند. ببینید تمایلاتش هم بر پایه خردش است و یا خِردش در اختیار نفسش است و ببینید علاقه اش به ریاست های باطل، چگونه است و چه قدر از آنها دوری می گزیند؛ چون كسانی هستند كه در دنیا و آخرت، زیانكار هستند و دنیا را برای دنیا ترك می كنند و فكر می كنند لذّت ریاست های باطل، از لذّت مال و نعمت های حلال و مباح، بیشتر است و همه اینها را برای ریاست، ترك می كند، به طوری كه اگر گفته شود:«از خدا تقوا داشته باش»، بزرگ منشی، او را به گناه وا می دارد. او را جهنّم، بس است و بد جایگاهی است!

چنین كسی، اشتباه تیره ای را مرتكب می شود و نخستین باطل، وی را تا نهایت خسارت می بَرَد و پروردگارش بعد از تصمیم او بر آنچه بدان توانا نیست، وی را در طغیانش رها می كند. وی حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام می كند و هنگامی كه ریاستی - كه به خاطر آن، تقوا پیشه كرده بود - به وی داده شود، باكی ندارد كه چه چیزی از دینش از دست رفته است.

اینان همان هایی هستند كه خدا بر آنان خشم گرفته و نفرینشان كرده است و عذاب دردناكی برایشان آماده ساخته است.

امّا مرد كامل و خوب، كسی است كه تمایلش را تابع امر خدا قرار می دهد و توانش را در راه رضای خدا صرف می كند، خواری در كنار حق را در دستیابی به عزّت ابدی از عزّت در كنار باطل، نزدیك تر می شمارد و می داند كه سختی های اندكی كه تحمّل می كند، او را به نعمت مداوم در جایگاه ابدی و پایان ناپذیر می رساند و بسیاری از خوشی هایی كه در پیروی از هوای نفسش به او می رسد، وی را به عذابی دائمی و پایان ناپذیر می كشانند.

این مرد، مرد خوب است. به چنین كسی چنگ زنید و به روشش اقتدا كنید و به چنین كسی برای رسیدن به خدا توسل بجویید؛ چون دعایش رد نمی شود و درخواستش [ از خدا]، بی جواب نمی ماند.









    1. قصص، آیه 83.
    2. نهج البلاغة:خطبه 3 الإرشاد:289/1، الاحتجاج:105/457/1، الطرائف:418.
    3. نهج البلاغة:خطبه 32، بحار الأنوار:54/5/78.
    4. نهج البلاغة:حكمت 217.
    5. تاریخ الطبری:50/5، الكامل فی التاریخ:387/2، وقعة صفّین:491.
    6. الاحتجاج:192/159/2، التفسیر المنسوب إلی الإمام العسكری:27/53.